اي صبا، حال من بدو برسان

شاعر : اوحدي مراغه اي

نه چنان سرسري، نکو برساناي صبا، حال من بدو برسان
آنچه من گويمت، بگو، برسانسخن من نه بيش گوي و نه کم
خود سخن گوي و روبرو برسانبه زبان کسش مده پيغام
با تو گويد که، نامه کو؟ برساننامه با خودنگاه دار و چو او
فرصتي نيک‌تر بجو، برسانگر مجالت نباشد اول روز
پيش آن ماه تندخو برسانقصه‌ي اين غريب سرگشته
حلقه بگذاشتيم، بو برسانحلقه‌اي باز کن ز طره‌ي او
بنگار بهانه جو برسانسخن چشم همچو جوي مرا
تو سلام هزار تو برساناوحدي گر چه در غمش يکتاست